یکی از روش‌های مفید برای خواندن کتاب‌­ها یا درس­‌های مشکل، این است که:
کتاب را قبل از تسلط بر آن، به‌طور سطحی خواند و ابتدا در پی چیزهایی بود که می‌توان آنها را فهمید (نباید خود را در مطالب دشوار گرفتار کرد)؛ چون هر کتاب حاوی مطالبی است که بی‌درنگ می‌توان آنها را درک کرد و مطلب مورد نظر را تا حدودی فهمید و برای مطالعه عمیق آن آماده شد.
البته سطحی خواندن اصولی دارد که باید به این اصول توجه داشت.

این اصول را می‌توان در موارد زیر خلاصه کرد:
 

۱- به عنوان صفحه و مقدمه نگاه کنید؛ به‌ویژه به عناوین فرعی توجه کنید که به هدف و چشم‌انداز کتاب یا مقصود نویسنده اشاره دارد.۲- فهرست اعلام یا فهرست موضوعی را بازبینی کنید تا با دامنه موضوعات تحت پوشش یا منابع مورد استفاده مؤلفان آشنا شوید. هرگاه فهرست اصطلاحات در پایان هر فصل، مهم و حساس به نظر رسید، برای درک بهتر، آن‌ها را در متن جست‌وجو کنید؛ به این ترتیب، شما کلید نزدیک شدن به مؤلف را پیدا می‌کنید؛برای مثال، سعی کنید که معنی لغات اصطلاحات دشوار کتاب زبان و ادبیات فارسی، زبان انگلیسی یا زبان عربی را داخل متن درس یاد بگیرید. یاد گرفتن معنی لغات بدون توجه به جایگاه آن‌ها در متن، نمی‌تواند به شما در فهمیدن مفهوم درس کمک کند.۳- تصاویر کتاب را ببینید و خلاصه‌ها و نتیجه‌گیری‌ها را با دقت بخوانید.  اگر کتاب، یک فصل نتیجه‌گیری دارد، ابتدا آن را بخوانید. به احتمال زیاد، این فصل، محتوای کتاب را با دقت بیشتری معرفی می‌کند.
 

حالا شما برای خواندن کتاب یا سطحی خوانی آماده هستید.
اگر به سطحی خوانی رای می‌دهید، به فصل‌هایی نگاه کنید که حاوی بندهای اصلی یا عبارات خلاصه شده کتاب هستند؛ سپس صفحات را ورق بزنید و یک یا دو پاراگراف و گاهی هم چند صفحه متوالی را بخوانید و همواره در جست‌وجوی حرف اصلی و هدف اصلی کتاب باشید.
توجه داشته باشید که اگر شما از این روش برای شروع سطحی خوانی کتاب استفاده کنید، چه بسا در پایان پی ببرید که به هیچ وجه در حال سطحی خواندن نیستید؛
بلکه آن را می‌خوانید، می‌فهمید و از آن لذت می‌برید و وقتی کتاب را بر زمین می‌­گذارید، درخواهید یافت که بعد از این، هیچ موضوعی برای‌تان دشوار نخواهد بود.
حال که درباره کتاب یا یک فصل، اطلاعاتی به دست آورده‌اید معین کنید که چه اطلاعاتی کم دارید.
*آیا باید به مطالعه ادامه دهید؟
*اگر جواب این سوال مثبت است، انتظار دارید که از یک خواندن عمیق، چه چیزی به‌دست آورید؟
*چگونه مؤلف از مقدمه، به نتیجه رسیده است؟
*مراحل اساسی کتاب، چه هستند؟
*آیا این مراحل، به‌طور منطقی به هم مربوط هستند و هدف مؤلف چیست؟
*آیا مطالب کتاب، با آنچه که شما قبلا درباره موضوع می‌دانستید، موافقت یا مغایرت دارد؟
سوالات شما درباره کتاب، می‌توانند کلی یا کاملا مشخص باشند. طرح این گونه سوالات، از طریق ایجاد کنجکاوی،

تمرکز حواس و دقت شما را افزایش می‌دهد و رضایت حاصل از پاسخ‌گویی به سوالات، مدت نگهداری مطالب را در حافظه، طولانی می‌کند.
 

طرح سوال، به هنگام مطالعه یک کتاب، خواننده منفعل را به یک خواننده فعال مبدل می‌سازد.
از طریق طرح سوالات، یک گفت و شنود بین شما و مؤلف کتاب برقرار می‌شود که کسب لذت شما را از مطالعه کتاب افزایش می‌دهد. سوالات، اغلب به هنگام مطالعه یا پس از پایان مطالعه، به ذهن می‌رسند ولی شما سعی کنید که سوالات خود را پیش از مطالعه و به هنگام خواندن اجمالی کتاب، شروع کنید. بعد از خواندن یک کتاب، سعی کنید که مطالب یادگیری شده را با عبارت‌­های مخصوص خودتان دوباره تعریف کنید؛ یعنی تا حد امکان، از حفظ کردن طوطی‌وار مطالب، خودداری کنید؛

رهپویان هم به شما در درک مطلب کمک می کند.
بلکه مطالب را بفهمید و با جملات خودتان آن‌ها را برای خود تعریف کنید و بدانید که پس دادن مطالب به خود، نقش بسیار مهمی در یادگیری دارد.

منبع :

مطالعه شریف


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها